عضو شبکه مدافعین حقوق بشر در ایران
من چهار دهه را نفس کشیدم با خاطرههای سوخته و امیدهای لهشده.
در جنگی بزرگتر از خودم رشد کردم؛ جنگی که دستِ یک ایدهٔ سرکوبگر آن را آغاز کرد — جنگی که خمینی آن را به جان ما انداخت و سرنوشتِ نسلها را شکست.
بر اساس گزارش Farhikhtegan Daily، بحران کمآبی و مدیریت فاجعهبار منابع آب در ایران به نقطهای رسیده که ۹ تالاب بزرگ کشور کاملاً خشک شدهاند: تالاب بامدژ، حوض سلطان، دریاچه نمک، شیمبار، بختگان، گاوخونی، مهارلو، میانگران و هامون. تصاویر ماهوارهای و گزارشهای محیطزیستی، این وضعیت هولناک را تأیید میکنند. کاهش بارندگی، برداشت بیرویه آب و سیاستهای فاجعهبار دولت فاسد آخوندی، اصلیترین دلایل این فاجعه زیستمحیطی هستند.
در دل مترو تهران، مردی با تمام وجود داد میزند. نه از سر عصبانیت شخصی، بلکه از سر ناتوانی در تحمل زندگیای که دولت و تصمیمات دیکتاتور بزرگ علی خامنهای بر مردم تحمیل کرده است. چهار دهه و نیم سرکوب، قتل، فقر و تحقیر، ملت ایران را به لبهٔ نابودی رسانده است. این صدا، صدای هزاران خانواده است که هر روز با گرسنگی، بیپولی و ناامنی دست و پنجه نرم میکنند.
بر اساس گزارش ایسنا، ذخیره سد کرج به ۱۳ درصد ظرفیت رسیده است؛ یعنی یکی از بحرانیترین وضعیتها در تاریخ این سد. این رقم نسبت به سال گذشته کاهش شدیدی را نشان میدهد و نشانهای جدی از بحران آب در کشور است.
🔗 لینک خبر مستقیم (ایسنا)
لوازم شخصی نازنین عابدینی — شهروند بهائی — در فرودگاه بینالمللی امام خمینی توسط مأموران امنیتی بازرسی و شماری از اشیاء او، از جمله گذرنامه، دو گوشی همراه، کتابها و نتهای موسیقی، بدون ارائه حکم قضایی ضبط شد. این تازهترین نمونهای است از کارنامه سیاهِ دستگاههای سرکوب که سیستماتیک و عریان به اقلیتها و کنشگران حمله میکنند. این اقدامات نه اشتباهاند و نه استثنا؛ بخشی از سیاستِ سازمانیافتهای هستند که با خشونت نظاممند و استبدادی، هر ذره آزادی را میتراشند و آن را تبدیل به ابزار مطیعِ قدرت میکنند.
شرایط بحرانی برای اقلیتهای دینی
در سالهای اخیر، پیروان ادیان مختلف در ایران با محدودیتها و فشارهای گستردهای مواجه شدهاند. گزارشها نشان میدهند که این افراد اغلب از حق برگزاری مراسم مذهبی، آموزش دینی و دسترسی به منابع دینی محروم هستند. (bashariyat.org)
بحران محیط زیست ایران: خشکسالی، فرونشست و آلودگی هوا
ایران در سالهای اخیر با بحرانهای شدید محیطزیستی روبروست. در ۲۴ ساعت گذشته، چند رویداد مهم زیستمحیطی ثبت شده که سلامت عمومی و زیرساختهای شهری را تهدید میکند:
مینا مشهدی مهدی، فیلمساز، بازیگر و تدوینگر، در روزهای پایانی تیرماه و در پی موج بازداشتهای پس از جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل بازداشت شد. پس از حدود یک ماه بیخبری، او به زندان زنان قرچک ورامین منتقل گردید. با این حال، همچنان دلیل بازداشت و اتهامات او نامشخص باقی مانده است. این وضعیت پرسشهای جدی را در برابر جامعه هنری و افکار عمومی قرار داده است.
خیزش «زن، زندگی، آزادی» و آغاز بحران
صبح پنجشنبه ۳ مهرماه، سمیه رشیدی، شهروند بازداشتی، در بیمارستان جان خود را از دست داد. وی پیشتر در تاریخ ۲۵ شهریورماه دچار تشنج شده و با سطح هوشیاری پایین از زندان قرچک ورامین به بیمارستان منتقل شده بود.
وقتی سیاستهای دیکتاتور ملت را فقیر و کشور را در آستانهٔ فروپاشی قرار میدهد
علیرضا کاظمی مقدم، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی، پس از اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، که پیشتر به دو ترم محرومیت از تحصیل و منع استفاده از خدمات رفاهی محکوم شده بود، از این دانشگاه اخراج شد.
اعدام بابک شهبازی بار دیگر پرده از واقعیتی تلخ در سیستم قضایی ایران برداشت؛ سیستمی که به جای عدالت، بر پایهی پروندههای ساختگی، اعترافات اجباری و تصمیمات پشت درهای بسته بنا شده است .
ایران امروز، سرزمینی است که آزادی در آن به قیمت جان و امنیت خریداری میشود. نه فقط آزادی سیاسی، بلکه آزادی اندیشه، آزادی دین و آزادی سبک زندگی نسلها قربانی دیوارهای بیرحمِ تعصب و سرکوب شدهاند.
وقتی آزادی بیان به زنجیر کشیده میشود، اولین قربانیانش معلمانی هستند که میخواهند اندیشه و آگاهی را به نسل بعد منتقل کنند.
وقتی در کشوری حتی نفس کشیدن جرم میشود، زندانها به سردخانهی آرزوها تبدیل میشوند. امروز نام «سمیه رشیدی» یک نام ساده نیست، بلکه نشانی است از بیعدالتی سیستماتیک، نقض حقوق بنیادین بشر و شکستن کرامت انسانی در سرزمینی که قانون اساسیاش پر از وعدههای پوچ است.
امروز سالروز قتل نیکا شاکرمی است. نیکا ۱۶ سال بیشتر نداشت، اما از یک ملت شجاعتر بود. او را کشتند، چون فریاد آزادی بود. کشتند، چون روسریاش را برداشت. کشتند، چون نمیخواست دروغ زندگی کند.
بامداد روز پنجشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، دو شهروند کُرد به نامهای زانیار شادیخواه (۱۷ ساله) و محسن دهار (۲۴ ساله)، اهل روستای سینگان از توابع اشنویه، توسط نیروهای اداره اطلاعات در منازل خانوادگی خود و بدون ارائه هیچگونه حکم قضایی بازداشت شدند.
یورش به خانهها با رفتار ارعابآمیز همراه بوده و تاکنون هیچ اطلاعی از دلایل بازداشت، محل نگهداری و سرنوشت این دو جوان در دست نیست.
تأیید حکم اعدام در ملاعام برای متهم پرونده قتل دکتر مسعود داوودی در دیوان عالی کشور، بار دیگر زنگ خطر جدی نقض حقوق بشر در ایران را به صدا درآورد.
در اقدامی نگرانکننده، شش زن بهائی ساکن همدان به نامهای ندا محبی، عاطفه زاهدی، فریده ایوبی، نورا ایوبی، زریندخت احدزاده و ژاله رضایی، جهت اجرای حکم حبس به شعبه اجرای احکام دادگاه انقلاب این شهر احضار شدند.
بازداشت غیرقانونی نوید بلوچ کلگ
خبر بازداشت نوید بلوچ کلگ، شهروند بلوچ اهل شهرستان سرباز در استان سیستان و بلوچستان، بار دیگر زنگ خطر نقض گستردهی حقوق بشر در ایران را به صدا درآورده است. نوید که برای کارگری به تهران رفته بود، در منطقهی فلکه اول تهرانپارس هنگام کار، بدون ارائهی هیچ حکم قضایی توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
صدای بیصدایان باشیم
تداوم بازداشت فاطمه (حوریه) ضیایی آزاد، زندانی سیاسی مبتلا به بیماری اماس، لکهی ننگ دیگری بر پرونده سیاه نقض حقوق بشر در ایران است. انتقال او به زندان berüchtigt قرچک ورامین که شرایط غیرانسانی و فقدان امکانات درمانیاش بارها گزارش شده، به معنای فشار مضاعف بر یک زن بیمار و شکنجهی سیستماتیک است.
صدای اعتراض از جنوب شرق ایران
🔴 در حالی که زندگی روزمره کارگران وابسته به حقوق ماهیانهشان است، شماری از کارگران شهرداری چابهار با معوقات مزدی دو ماهه دستوپنجه نرم میکنند. این کارگران از عدم پرداخت بهموقع حقوق خود به شدت ناراضیاند و خواستار اقدام فوری برای حل مشکل شدهاند.
اصغر سپهری، برادر فاطمه سپهری زندانی سیاسی، از شرایط سخت و وضعیت جسمانی وخیم او خبر داد. فاطمه با درد شدید در هر دو دست روبهروست؛ دست چپ او سه بار جراحی شده و دست راست او نیز نیازمند عمل جراحی است، اما تنها چند بار تزریق کورتون برای او انجام شده است.
۲۵ شهریور ۱۴۰۴، سه سال از روزی میگذرد که مهسا امینی، دختر ۲۲ ساله ، در بازداشت گشت ارشاد جان باخت. مرگی که نه فقط یک تراژدی شخصی، بلکه جرقهای برای قیام سراسری در ایران شد؛ قیامی با شعار جهانی و پرطنین «زن، زندگی، آزادی».
در روزهای اخیر، بار دیگر نام مهسا (ژینا) امینی بر سر زبانها افتاده است. دختری ۲۲ ساله که در شهریور ۱۴۰۱ جانش را از دست داد و یاد و خاطرهی او به نمادی از آزادیخواهی، عدالتطلبی و حقخواهی مردم ایران تبدیل شد.
سه سال از روزی میگذرد که نام «مهسا ژینا امینی» تبدیل به فریاد جمعی ما شد. دختری ۲۲ ساله که تنها «جرمش» انتخاب پوشش خودش بود، در بازداشتگاه گشت ارشاد جانش را از دست داد؛ اما حقیقت این است که او کشته نشد، بلکه به قتل رسید.
مرگ مهسا (ژینا) امینی در شهریور ۱۴۰۱ تنها یک رخداد اجتماعی نبود، بلکه به نقطه عطفی در تاریخ سیاسی ایران تبدیل شد. مرگی که نهتنها اعتراضات سراسری را شعلهور کرد، بلکه بحران مشروعیتی را عیان ساخت که سالها در زیر پوست جامعه جریان داشت. امروز، سه سال پس از آن حادثه، همچنان میتوان ردپای آن را در فضای سیاسی و اجتماعی کشور دید.
مرگ مهسا (ژینا) امینی در شهریور ۱۴۰۱، تنها آغاز یک جنبش نبود؛ بلکه پرده از حقیقتی قدیمی برداشت: زنان ایران سالهاست در خط مقدم مبارزه برای آزادی و عدالت ایستادهاند. شعار «زن، زندگی، آزادی» که به سرعت به نماد این حرکت تبدیل شد، نشان داد که زنان نه فقط موضوع جنبش،بلکه رهبران و الهامبخشان اصلی آن هستند.
سه سال از روزی میگذرد که نام مهسا (ژینا) امینی، دختر ۲۲ سالهای از سقز، در تاریخ ایران و جهان جاودانه شد. روزی که او توسط نیروهای موسوم به «گشت ارشاد» در تهران بازداشت شد و ساعاتی بعد در حالیکه خانوادهاش چشمانتظار بازگشتش بودند، خبر انتقال او به بیمارستان منتشر شد. مهسا در میان ناباوری مردم، جان خود را از دست داد. اما
در سپتامبر ۲۰۲۵، نپال صحنه یک انقلاب سریع و بیسابقه شد که توجه جهانیان را به خود جلب کرد. یک نوجوان ۱۸ ساله به نام «آبیشکار رائوت» با نقش محوری خود در سازماندهی معترضان توانست دولت را در عرض تنها شش ساعت به سقوط بکشد. این رویداد، به عنوان اولین انقلاب نسل Z در جهان شناخته میشود و نشاندهنده قدرت و تأثیرگذاری نسل جوان در تغییرات سیاسی است.
این روزها دوباره واژه «پوستاندازی نظام» بر سر زبانها افتاده است. اما آیا واقعاً چیزی جز فریب و بازی با افکار عمومی در جریان است؟ آیا باید این روزنههای مقطعی را نشانهای از تغییر واقعی دانست یا صرفاآخرین تلاشهای یک ساختار فرسوده برای زنده ماندن؟
بیش از بیست سال است که عبدالزهرا هلیچی، زندانی عقیدتی-سیاسی، پشت میلههای زندان در اهواز روزگار میگذراند؛ بیست سالی که نه تنها جوانی و زندگی او را بلعیده، بلکه تصویری روشن از بیعدالتی ساختاری در جمهوری اسلامی به نمایش گذاشته است.
گزارش تازه دبیرکل سازمان ملل، آنتونیو گوترش، حقیقتی را که سالهاست فریاد زده میشود دوباره تایید کرد: بهائیان در جمهوری اسلامی ایران قربانیان اصلی فاشیسم مذهبیاند.
روز یکشنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۴، در شهرهایی از جمله #تهران، #خارک، #گچساران، #آغاجاری، #اهواز، #رشت، #شوش، #کرمانشاه، #زاهدان و #اصفهان، تجمعات اعتراضی گستردهای برگزار شد.
در سحرگاه آن روز سیاه، در زندان بابلسر، شهریار دهواری — که برخی او را با نام احمد، فرزند خاتم، اهل سراوان میشناسند — بدون توجه به حقایق و شواهد، جان خود را از دست داد. قضایای این پرونده آنچنان مبهماند که قلب هر انسانی را میفشارد.
خودکشی دکتر اکرم شیری، متخصص داخلی بیمارستان ایرانمهر سراوان، یک تراژدی شخصی نبود؛ زنگ خطری برای جامعهی پزشکی ایران است. همکارانش میگویند فشار کاری سنگین و نبود حمایت روانی، او را به مرز نابودی کشاند.
فشار دوباره بر روزنامهنگار مستقل در گیلان
#مهتا_صدری (رقیه) ، #روزنامهنگار و مدیرمسئول پایگاه خبری–تحلیلی #گیلانصدر، با دریافت ابلاغیهای به دادسرای عمومی و انقلاب #رشت احضار شده و موظف است ظرف پنج روز مراجعه کند. دلیل این احضار انتشار مطالب انتقادی درباره عملکرد مسئولان گیلان عنوان شده و یکی از شکات، رئیس بسیج دانشآموزی سپاه گیلان است
واقعیت تلخ حقوق بشر در ایران
ایران بار دیگر شاهد نقض آشکار حقوق بشر بود. در حالی که حکومت جمهوری اسلامی با برگزاری مراسمهای نمادین “هفته وحدت” شعار اتحاد میان شیعه و سنی را سر میدهد، در عمل خون شهروندان اهلسنت را بیرحمانه بر زمین میریزد.
مقدمه:
ایران سالهاست در سایه تاریکی و سرکوب نفس میکشد. از ۱۳۶۸ که علی خامنهای به رهبری رسید، کشور وارد دورهای شد که آزادیها لگدمال شد، صدای مردم خفه شد و اقتصاد قربانی سیاستهای فاجعهبار شد. ایران امروز، شبحی است از ایران دیروز؛ کشوری که امید در آن گم شده و عدالت تنها یک واژه تهی است. خامنهای با تمرکز قدرت، مردم را از هر امکان تصمیمگیری و مشارکت سیاسی محروم کرد و صدای اعتراض را در همان لحظه تولدش خفه نمود.
دلنوشته : من چهار دهه را نفس کشیدم با خاطرههای سوخته و امیدهای لهشده. در جنگی بزرگتر از خودم رشد کردم؛ جنگی که دستِ یک ایدهٔ سرکوب...