برای دنیایی عادلانه و آزاد برای همه انسان‌ها

Translate

۰۷ مهر، ۱۴۰۴

فریاد خاموش یک ملت؛ وقتی دولت مردمش را فراموش می‌کند

 


در دل مترو تهران، مردی با تمام وجود داد می‌زند. نه از سر عصبانیت شخصی، بلکه از سر ناتوانی در تحمل زندگی‌ای که دولت و تصمیمات دیکتاتور بزرگ علی خامنه‌ای بر مردم تحمیل کرده است. چهار دهه و نیم سرکوب، قتل، فقر و تحقیر، ملت ایران را به لبهٔ نابودی رسانده است. این صدا، صدای هزاران خانواده است که هر روز با گرسنگی، بی‌پولی و ناامنی دست و پنجه نرم می‌کنند.



چگونه ممکن است دولتی که وظیفهٔ اصلی‌اش تأمین رفاه اجتماعی و حمایت از شهروندان است، مردمش را در چنین شرایطی رها کند؟ تصمیمات غیرمسئولانه و ایدئولوژیک یک رهبر، میلیون‌ها انسان را به بیچارگی کشانده است. فریاد این مرد در مترو، انعکاس خشم و ناامیدی تمامی جامعه است؛ نشانه‌ای است از شکست کامل حکومت در تضمین حقوق اولیه انسانی. این مردم دیگر تحمل ندارند، این اعتراض حق طبیعی آن‌هاست و کسی نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد.


هر انسان حق دارد از زندگی شرافتمندانه، امنیت، مسکن، غذا و خدمات اجتماعی بهره‌مند باشد. منشور جهانی حقوق بشر، در مادهٔ ۲۵، صراحتاً می‌گوید:


«هر کس حق استاندارد زندگی کافی برای سلامت و رفاه خود و خانواده‌اش، از جمله غذا، پوشاک، مسکن و مراقبت‌های پزشکی و خدمات اجتماعی لازم را دارد.»


دولت ایران، همانطور که قوانین و منشور حقوق بشر تصریح کرده‌اند، موظف است این حقوق را تضمین کند. اما اکنون میلیون‌ها انسان در فقر و ناامنی زندگی می‌کنند. این فریاد مترو، هشدار است: عدالت، رفاه و زندگی شرافتمندانه حق هر ایرانی است و هیچ تصمیم دیکتاتور و حکومت سرکوبگر نمی‌تواند آن را از مردم بگیرد.


هشتگ‌ها:

#حقوق_بشر #رفاه_اجتماعی


4

فریادِ یک مهاجرِ زخمی

     دل‌نوشته : من چهار دهه را نفس کشیدم با خاطره‌های سوخته و امیدهای له‌شده. در جنگی بزرگ‌تر از خودم رشد کردم؛ جنگی که دستِ یک ایده‌ٔ سرکوب...