برای دنیایی عادلانه و آزاد برای همه انسان‌ها

Translate

۱۳ آبان، ۱۴۰۴

قصه‌های بیت، پسران رهبر و معماری شبکه قدرت

در هشتم آبان ۱۴۰۴، یک کانال تلگرامی به نام «شبکه یک» خبری منتشر کرد که به‌سرعت در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد. طبق این گزارش، «میثم خامنه‌ای»، کوچک‌ترین پسر علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، در شهریور ۱۴۰۳ با وامی کلان از بانک آینده هتلی چهارستاره به نام «هامپتون» را در بوداپست مجارستان خریده است. دفتر رهبری این اقدام را برای «کمک به مردم غزه» توصیف کرده است. [oai_citation:0‡iranwire.com](https://iranwire.com/fa/features/146043-%D9%82%D8%B5%D9%87%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D9%BE%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D9%88-%D9%85%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87-%D9%82%D8%AF%D8%B1%D8%AA/?utm_source=chatgpt.com)

اما این فقط یک خبر نیست بلکه نشانه‌ای از معماری شبکه‌ای است که قدرت، ثروت و نفوذ را در دست حلقه‌ای محدود متراکم کرده است. زمانی که فرزندان رهبر، بانفوذان اقتصادی، مدیران بانکی و بازاریان سنتی در کنار هم‌ فعالیت می‌کنند، پرسش از عدالت، نظارت و شفافیت دیگر شعار نیست بلکه امر حیاتی است. وقتی یک زوج از بازار سنتی تهران با وصلتی خانوادگی با بیت رهبری میلیون‌ها دلار جابه‌جا می‌کنند و هیچ مکانیسمی برای پاسخگویی وجود ندارد، اعتماد عمومی فرو می‌ریزد و سیستم به جای خدمت به ملت، به خدمت به یک طبقه‌ مرفه بدل می‌شود.

نام میثم خامنه‌ای که چند سال است خود را در حوزه علمیه تهران نشان می‌دهد، در پرونده‌های اقتصادی مطرح شده است؛ از شرکت‌های پتروشیمی تا کارخانجات بزرگ، همه با ردپای او یا نزدیکان خانوادگی‌اش همراه بوده‌اند. این یعنی شبکه‌ای که فراتر از عرصه رسمی حکومت است و در سایه، تصمیم‌سازی، انتصاب و مصرف منابع عمومی را هدایت می‌کند. در این ساختار، بیت رهبری نه تنها رهبری سیاسی دارد بلکه قدرت اقتصادی و مالی را در اختیار گرفته و فرزندان و وابستگانش، نمایندگان عملی این قدرت‌اند.

این وضعیت چه معنایی برای مردم ایران دارد؟ معنایش این است که عدالت اقتصادی، فرصت برابر، رقابت شفاف و شفافیت بودجه دیگر آرمان نیست بلکه خلأیی است که هر روز وسیع‌تر می‌شود. معنایش این است که وقتی نخبگان منتظر پایان تبعیض‌اند، ساختار حاکمیت همچنان به تزریق منابع به درون خود ادامه می‌دهد. در کشوری که ادعا می‌شود ولی امر، ولی فقیه و حافظ منافع مردم است، در عمل ولی امر و خانواده‌اش میلیون‌ها دلار می‌گردانند و مدیریتش از بیرون دیده نمی‌شود. این تضاد، نظام را با بحران مشروعیت روبرو کرده است.

حکومت باید پاسخ دهد: چرا منابع عمومی کشور که برای توسعه، آموزش، درمان و زیرساخت‌ها در نظر گرفته شده‌اند، صرف پروژه‌های خصوصی نزدیکان بیت رهبری می‌شوند؟ چرا نظارت مالی، بودجه‌ای و اقتصادی در سطح فرزند رهبر و وابستگانش اعمال نمی‌شود؟ چرا رسانه‌ها و نهادهای نظارتی داخلی نمی‌توانند این شبکه را بازنمایی کنند؟ تا زمانی که این پرسش‌ها بی‌پاسخ بمانند، معیشت میلیون‌ها نفر که روزانه برای گذران زندگی می‌جنگند، معنایی نخواهد داشت و سیستم به جای «خدمتگزاری» به «بازی قدرت» تبدیل خواهد شد.

این مقاله فریادی است علیه سکوتِ حکومتی، علیه انحصار قدرت، علیه نادیده‌گرفتن حقوق مردم و علیه نظامی که به جای پاسخگویی، ترجیح می‌دهد ماجرا را تکذیب یا به حاشیه بکشاند. مردم ایران حق دارند بدانند قدرت چگونه ساخته، کنترل و منتقل می‌شود. و اگر این روند بدون شفافیت ادامه یابد، نتیجه چیزی جز فروپاشی اخلاقی، اقتصادی و اجتماعی نخواهد بود.

#بیت_رهبری #فساد_اقتصادی #قدرت_پنهان #vvmiran #مهساامینی @baschariyat

4

فریادِ یک مهاجرِ زخمی

     دل‌نوشته : من چهار دهه را نفس کشیدم با خاطره‌های سوخته و امیدهای له‌شده. در جنگی بزرگ‌تر از خودم رشد کردم؛ جنگی که دستِ یک ایده‌ٔ سرکوب...