برای دنیایی عادلانه و آزاد برای همه انسان‌ها

Translate

۰۷ آبان، ۱۴۰۴

هالووین ممنوع؛ وقتی هر روز کابوس زندگی‌ست

هالووین ممنوع؛ وقتی هر روز کابوس زندگی‌ست

خلاصه: می‌گویند برگزاری جشن هالووین ممنوع است و با آن برخورد می‌شود اما آیا در کشوری که مردم هر روز با کابوس بی‌پولی، تورم و فقدان امید دست‌وپنجه نرم می‌کنند، نیاز به هالووین وجود دارد این‌که مردم شبانه لباس بپوشند و بخندند جرم است یا اینکه حکومت زندگی را به کابوسی همیشگی بدل کرده است

واقعیت اقتصادی؛ کابوسی که هیچ‌وقت تمام نمی‌شود

وقتی قیمت خوراکی‌ها در عرض یک سال نزدیک به ۱۰۰ درصد بالا می‌رود و حقوق چند کارمند جمعاً به خط فقر هم نمی‌رسد، حرف از «ممنوعیت جشن» صرفاً خنده‌داری تلخ است مردم ما به جای یک شب ترس و شادی، هر روز با ترسِ فقر، بیکاری و بدهی روبه‌رو هستند و این واقعیات را هیچ پلیسی با حکم و تهدید پاک نخواهد کرد

سانسور شادی؛ مجازاتِ بخند»

حکومتی که از برگزاری یک جشن ساده می‌ترسد، از چه چیزی بیشتر هراس دارد؟ از شادی مردم یا از پذیرفتن مسئولیت نابسامانی‌هایی که زندگی را تباه کرده است ممنوعیت هالووین نشان می‌دهد که قدرتی که باید حافظ امنیت و رفاه باشد، اولویتش سرکوب فرهنگ و کنترل هر نفس مردم است

تناقضات قدرت؛ از شعار تا سفره خالی

آن‌ها شعار می‌دهند درباره اخلاق، دین و نظم اما وقتی پای توزیع منابع و بودجه می‌آید، پول‌ها به سمت نمایش‌های قدرت و ماشین سرکوب سرازیر می‌شود نه به سمت مدرسه، درمان یا مسکن برای میلیون‌ها خانواده‌ای که چشم‌انتظار یک زندگی معمولی‌اند این تناقض دیگر مضحک نیست؛ جنایت است

پیام به مردم و به جهانیان

اگر می‌خواهید بدانید ایران چه حالی دارد، کافی است نگاه کنید به صف‌های نان، به قیمت‌ها، به خانه‌هایی که دیگر امید ندارند جشن گرفتن نه یک گناه که یک نفس آزاده در زیر فشار روزمره است جهان باید بفهمد که ممنوعیت هالووین در ایران نماد ممنوعیت لبخند و زندگی است و این ظلم باید پایان یابد

فراخوان

  • اعتراض به سیاست‌های اقتصادی و فرهنگی که شادی و زندگی را جرم‌انگاری می‌کنند
  • پوشش دادن صدای مردم در شبکه‌های اجتماعی و بین‌المللی
  • خواستنِ توزیع عادلانهٔ منابع و پایان دادن به سرکوب فرهنگ و شادی عمومی

کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

#هالووین #فقر #حقوق_بشر @Dirty_Kids

4

فریادِ یک مهاجرِ زخمی

     دل‌نوشته : من چهار دهه را نفس کشیدم با خاطره‌های سوخته و امیدهای له‌شده. در جنگی بزرگ‌تر از خودم رشد کردم؛ جنگی که دستِ یک ایده‌ٔ سرکوب...