برای دنیایی عادلانه و آزاد برای همه انسان‌ها

Translate

۱۵ مهر، ۱۴۰۴

خرافه یک درد است


 


از بت‌خانه‌ی هند تا ضریح‌خانه‌ی قم


مقدمه



در بمبئی هند، ماجرایی عجیب رخ داد. گروهی از مردمی که از بت‌سنگی خود طلب حاجت کرده بودند و نتیجه‌ای نگرفته بودند، به این نتیجه رسیدند که «خدای سنگی‌شان بیمار شده است». آن‌ها با جدیت پزشک آوردند تا بتشان را درمان کند! این داستان در نگاه اول طنزآمیز به‌نظر می‌رسد، اما در حقیقت نمایانگر ریشه‌ای عمیق از خرافه‌گرایی است که تنها به هند و بت‌پرستی محدود نمی‌شود.



خرافه در شکل‌های متفاوت



خرافه، همیشه در چهره‌ی آشکار بت‌پرستی دیده نمی‌شود. گاهی در لباس دین، گاهی در آداب سنتی و گاهی در نمادهای مذهبی ظاهر می‌شود. همان‌طور که در هند مردم دل به سنگی تراشیده سپرده‌اند، در ایران هم بسیاری از شیعیان خرافه‌زده به ضریح‌ها و سنگ‌های زیارتی متوسل می‌شوند. آنان باور دارند که لمس یک فلز یا بوسیدن یک ضریح می‌تواند شفای بیماری و گره‌گشای مشکلاتشان باشد.


این باور، در واقع جایگزین عقل و تفکر می‌شود و نوعی شرک پنهان را به همراه دارد. در حالی‌که آموزه‌های اصیل دینی و حتی مبانی عقلانی، انسان را به تکیه بر خرد و پرهیز از وابستگی به اشیاء بی‌جان فرا می‌خوانند، جریان خرافه ایمان را از محتوا تهی کرده و به ظاهرگرایی تبدیل می‌کند.



پیامدهای اجتماعی و فکری



خرافه‌گرایی نه‌تنها مانع رشد فردی است، بلکه جامعه را در سطحی از جهل و عقب‌ماندگی نگه می‌دارد. وقتی مردم به‌جای مراجعه به علم، عقل و تدبیر، دل به ضریح و سنگ ببندند، نتیجه‌ای جز توقف در برابر بحران‌های واقعی نخواهد داشت. در این شرایط، بیماری، فقر و مشکلات اجتماعی همچنان باقی می‌مانند و به‌جای درمان ریشه‌ای، با امیدهای واهی جایگزین می‌شوند.


در نگاه کلان، خرافه ابزاری در دست قدرت‌های مذهبی و سیاسی نیز بوده است. همان‌طور که بت‌خانه در هند به منبع درآمد و نفوذ اجتماعی تبدیل شده، در قم و مشهد هم زیارتگاه‌ها نقش اقتصادی و سیاسی گسترده‌ای دارند و پیوند خرافه با منافع دنیوی پررنگ‌تر می‌شود.



جمع‌بندی



چه در بت‌خانه‌ی هند و چه در ضریح‌خانه‌ی قم، خرافه یک درد مشترک است. این درد، نه به دین خاصی تعلق دارد و نه به مرز جغرافیایی، بلکه بیماری مشترک بشر است وقتی عقل و ایمان راستین جای خود را به توهم و ظاهرگرایی بسپارند. راه نجات از این چرخه، بازگشت به خرد، تفکر و ایمان حقیقی است؛ ایمانی که انسان را از پرستش سنگ، فلز یا حتی نمادهای بی‌جان بازمی‌دارد و او را به حقیقتی زنده و پویا رهنمون می‌شود.


4

فریادِ یک مهاجرِ زخمی

     دل‌نوشته : من چهار دهه را نفس کشیدم با خاطره‌های سوخته و امیدهای له‌شده. در جنگی بزرگ‌تر از خودم رشد کردم؛ جنگی که دستِ یک ایده‌ٔ سرکوب...